مترجم: زینب طلی
روزنامهنگار، نویسنده و رماننویسی که در زندگی فرهنگی آلمان پس از جنگ نقشی بحثبرانگیزی داشت
مارتین والزر، در سن 96 سالگی درگذشت؛ رماننویسی پرکار– که در مقطعی سالیانه یک کتاب مینوشت – اما نقش او در زندگی آلمانی فراتر از این بود. وی پیچیدگیهای نسلی را به تصویر کشید که با پایان یافتن جنگ جهانی دوم به بزرگسالی رسیدهبودند، حرفه طولانی و بحثبرانگیز او تمام دوره بین زمان جنگ جهانی دوم تا امروز را در بر میگیرد.
نوشتههای او به یک اندازه مورد تحسین و انتقاد قرار میگرفت. همان طور که اولاف شولز، صدراعظم، خاطرنشان کرد: “نسلهای زیادی کتابهای او را خواندهاند و عشق او به استدلال باعث بحثهای پرشور بسیاری شدهاست”.
ممکن است والزر مانند گونتر گراس و هاینریش بل برندگان جایزه نوبل به شهرت جهانی دست نیافته باشد، اما با این وجود اغلب در میان خوانندگان آلمانی آثار او با آنها مقایسه میشود. در سطح بینالمللی، بهاحتمالزیاد بهخاطر بخشی که در آن به یادآوری شالوده اصلی جنایات نازیها پرداخت، شناخته شده باشد.
والزر شمایل شکنی بود که میدانست آماده کردن سخنرانی برای کتاب “کتاب فروشان آلمان” در اکتبر 1998، برای دریافت “جایزه ادبی صلح” بازی با دم شیر است. او سخنرانی خود را “تجارب پیش نویس سخنرانی روی جعبه صابون” نامید. در این سخنرانی وی بهدنبال به چالش کشیدن همتایان خود بود که بهراحتی جانبداری از آلمان نازی را بهخاطر پارادایمهای اجتماعی جمهوری فدرالِ طرفدار آمریکا کنار گذاشتهبودند.
او اعلامکرد که آلمانیها “تا ابد به گناه ما دچار شدهاند” و افزود: “بهجای اینکه دلخوش به نمایش مداوم شرمندگیمان باشم، به افقهای دور مینگرم. ” او بحث برانگیزترین سطرهای خود را برای یادبود وحشتناکترین اردوگاههای کار اجباری اختصاص داد. او گفت که آشویتس یک “ارعاب و چوب اخلاقی همیشه در دسترس” بود برای شکست دادن آلمان. او استدلال کرد که تشریفات آشویتس چیزی بیش از لبیک گفتن نبود.
مخاطبان او، در صحنهای هیجانانگیز پاولسکیرش در فرانکفورت (کلیسای سابق که زمانی مجلس ملی را در خود جای دادهبود، اولین گام ناموفق بهسوی دموکراسی پس از انقلاب 1848)، او را بهشدت تشویق کردند. با این وجود طولی نکشید که محکومیتها (بهعلاوه یک یادداشت عجیب در حمایت از وی) سرازیر شدند.
بیش از 1000 مقاله در روزنامهها و مجلات در مورد سخنرانی او نوشته شد. دیدگاه غالب، حداقل بهطور علنی، این بود که والزر از حد مجاز فراتر رفته و قداست یادآوری را تضعیف کرده است.
پس از مدت زمان زیادی سرکوب در دهههای پس از جنگ، در اواسط دهه 1980، بحثهای بسیار بازتر و جدیدتری مطرح شد. «مناقشه مورخان» شاهد آن بود که روشنفکران عمومی با تب و تاب در مورد موضوعات مربوط به هولوکاست در رسانهها بحث میکردند و با این پرسش دست و پنجه نرم میکردند که چگونه هولوکاست را در چارچوب تاریخ نگاری گستردهتر آلمانی و جهانی قرار دهند. والزر نه بهخاطر ورود به بحث، بلکه بهخاطر انجام آن بدون حساسیت لازم مورد انتقاد قرار گرفت.
الی ویزل، برنده جایزه صلح نوبل، او را به گشودن دری متهم کرد که دیگران میتوانند از آن عبور کنند، دیگرانی که از دیدگاههای سیاسی کاملاً متفاوت پیروی میکنند و بهشکل کاملاً متفاوتی خطرناک هستند. صریحترین سرزنش از سوی ایگناتس بوبیس، رئیس شورای مرکزی یهودیان در آلمان صورت گرفت.
بوبیس در سخنرانی به مناسبت شصتمین سالگرد کریستال ناخت (شب بلورین)، والزر را به “آتش سوزی معنوی” متهم کرد. با اوج گیری درگیری و ورود تعداد زیادی از سیاستمداران و روشنفکران عمومی به بحث، روزنامه فرانکفورتر آلگاماینه سای تونگ (F.A.Z.) پیشنهاد داد تا بحث بین این دو مرد متعادل شود.
این جلسه با نوعی آتشبس به پایان رسید که در آن بوبیس اتهام «آتشسوزی» خود را پس گرفت و هر دو خواستار «زبان مشترک یادآوری» شدند.
چهار سال بعد، والزر بدون فکر دست به کار دیگری زد. وی در طول زندگی حرفهایاش، به کرات از نقد کتابهایش عصبانی میشد به همین دلیل از یکی از رمانهایش به نام مرگ منتقد (2002) برای تمسخر یکی از منتقدین استفادهکرد. گفتهمیشود که قهرمان داستان شباهت عجیبی به مارسل رایش رانیسکی، سردبیر ادبی با نفوذ روزنامه F.A.Z. دارد. رایش رانیسکی یهودی و از بازماندههای محله یهودی نشین ورشو بود.
والزر متهم به استفاده از استعارههای یهودیستیز شد و برای چندین سال پس از این حادثه از صحنه ادبی آمریکا طرد شد. زمانی که در سال 2007 اسنادی منتشر شد مبنی بر اینکه او در هفدهمین سالگرد تولدش بود به حزب نازی پیوستهاست، شهرت او بیشتر آسیب دید. وی بهشدت آگاهانه پیوستنش به حزب نازی را تکذیب کرد.
والزر در تفرجگاه زیبای واسربورگ در سواحل دریاچه کنستانس در خانوادهای محافظهکار و کاتولیک که در آن زمان عادی بود به دنیا آمد. والدین او، آگوستا (نی اشمید) و مارتین والزر، تاجر زغال سنگ و همچنین صاحب رستوران ایستگاه راه آهن شهر بودند.
در آخرین سالهای آلمان نازی، مارتین جونیور به خدمت سربازی در ورماخت(ارتش آلمان نازی) فرستاده شد. در پایان جنگ، در دانشگاههای رگنسبورگ و توبینگن در رشته ادبیات، فلسفه و تاریخ تحصیل کرد و در آنجا پایاننامهای درباره فرانتس کافکا نوشت.
در حالی که هنوز دانشجو بود، برای ایستگاه رادیویی عمومی منطقه، (رادیو آلمان جنوبی) کار میکرد و در آنجا شروع به نوشتن نمایشنامههای رادیویی کرد. اندکی بعد، خود را تماماً وقف نوشتن کرد و یکی از اولین اعضای گروه 47 شد، انجمن غیررسمی که بهعنوان سکوی پرتابی برای نویسندگان جوان برای کمک به تجدید ادبیات آلمانی ایجاد شد.
والزر بهطور گسترده در مورد از خود راضی بودن اولین بچههایی نوشت که با به وجود آمدن معجزه اقتصادی دهه 50 آلمان از مزایای آن بهره میبردند.
اولین رمان او در سال 1957، سبک خاصی در ادبیات ارئه کرد. “ازدواجهای فیلیپس بورگ”، (که در ترجمه انگلیسی با عنوان The Gadarene Club منتشر شد) پرترهای طنز از شخصیتی به نام هانس است که در اواخر دهه 50 در شهر اشتوتگارت در تلاش است برای خود شغلی دست و پا کند. سوژه ثابت آثار ادبی والزر مبارزات کمیک-تراژیک شخصیتهایی بود که برای عمل کردن به الزامات جامعه بورژوایی تلاش میکردند، و معمولاً شکست میخوردند.
دو دهه بعد، پرفروشترین کتاب او، “اسبی در حال فرار” به رقابت بین دو مرد میانسال جاهطلب و هم مدرسهای قدیمی میپردازد که در تعطیلات کنار دریاچه کنستانس پس از سالها، همراه با همسرانشان که آنها نیز دو شخصیت دیگر از مجموعه ضدقهرمانهای والزر در جامعهای است که بهطرز خفقان آوری سازگار هستند، همدیگر را ملاقات میکنند.
والزر چندین بار در سیاست زمان خود مداخله کرد؛ با این وجود موضع ثابتی نداشت. گاهی سوسیال دموکرات و گاهی کمونیست بود اما بعدها بهسمت گرایشهای آلمان نازی و حزب راست حرکت کرد. او در دادگاههای آشویتس دهه 60 شرکت کرد، جنگ ویتنام را محکوم و تجزیه آلمان را تقبیح کرد.
والزر در سالهای آخر عمر تا حدودی از جریان اصلی جامعه ادبی دور افتاد. اما این امر باعث نشد از نوشتن دست بکشد. مجموع نوشتههای وی دربرگیرنده رمان و داستانکوتاه، شعر و نمایشنامه، متن آهنگهای لحظهای و تأملهای لحظهای بود.
بیش از دو سال پیش، وی افکار خود را در مورد پایان زندگی در مجموعهای مصور از متون به نام تعطیلات زبان ارائه کرد. وی نوشت: “من از خودم دفاع نمیکنم. “من اندیشمندم و میخواهم تا آخرین دقایق غروب زندگی کنم. “
مارتین یوهانس والزر متولد 24 مارس 1927 در 26 ژوئیه 2023 درگذشت.